خب از اونجایی که من یک منتقد نیستم تمام این چیزهایی که اینجا می نویسم فقط تصورات و درک من از دیدن فیلم روز موش خرما ست و لاغیر . ادعایی هم در ارتباط با فیلم و سینما ندارم .
خب بریم سراغ خلاصه داستان فیلم روز موش خرما :
هواشناسی به نام” فیل کانرز” برای چهارمین سال متوالی باید روز دوم فوریه به پانکستاونی برود. و گزارش مراسم روز گراندهاگ را تهیه کند. او با بی میلی این کار را انجام می دهد. ولی به خاطر کولاک مجبور می شوند شب در پانکتاونی بمانند. و فردا صبح که از خواب بیدار می شوند می بیند که دوباره در روز قبل بیدار شده است و …
خب ابته اگر دقت کرده باشید این فیلم رو در زمره ی فیلم های کمدی قرارش دادن. اما انصافا علی رغم اینکه سکانس های طنزی داره نمیشه اون رو یک. فیلم کمدی در نظر گرفت حالا چرا عرض می کنم خدمتتون .
حتما این جمله را شنیدید که باید جوری زندگی کرد که امروزمون. بهتر از دیروزمون باشه و کسانی که امروزشون با دیروزشون یکی باشه. یک جورایی زندگی نکردن و تنها زندگیشون رو هدر دادند . یاد سکانسی از فیلم پاپیون افتادم. اونجایی که استیو مک کویین در خواب می بینه که در صحرایی بی آب و علف در مقابل قاضی ایستاده . وقتی به قاضی میگه من بی گناهم قاضی در جوابش می گه … بگذارید این کلیپ رو باهم ببینیم
بلی داشتم عرض می کردم که هدر دادن زندگی از همین جا شروع میشه. که شما امروزت با دیروزت یکسان باشه ، حالا اینکه خوبه یکسری افراد مثل من امروزشون. ازدیروشون نه تنها بهتر نیست که بدتره و این یعنی فاجعه !
اجازه بدید برگردیم به فیلم :روز موش خرما
توی فیلم روز موش خرما فیل کانرز وقتی مجبور می شه یک روزش را در جایی باشه. که دوست نداره تنها در صدد این قرار می گیره که یکجورایی اون روزش رو به. صبح برسونه و از اون شهر لعنتی خودش رو نجات بده .
اما فیل بعد از بیدار شدن از خواب متوجه می شه که دوباره در روز قبل یا همون دیروز بیدار شده .و این داستان همین طور تکرار و تکرار می شود . توی فیلم روز موش خرما حتی فیلم تصمیم می گیره از این موقعیت خاص بوجود اومده که از قبل از اتفاقاتی که در اون روز افتاده باخبره سواستفاده کنه.
و البته این کار رو هم می کنه، مثلا دزدی می کنه، با چند تا خانم رابطه نامشروع ایجاد می کنه.، برای همکار خانمش ایجاد مزاحمت می کنه و … اما هربار و هربار باز هم در همون روز لعنتی از خواب بیدار میشه چرا ؟ چون فیل از اون روز زندگیش به درستی استفاده نکرده .و یکجورایی مثل استیو مک کویین قصه ما روزش رو هدر داده.
تصمیم به خودکشی
داستان فیل کانرز قصه ما اونقدر تکرار و تکرار میشه تا در نهایت فیل تصمیم می گیره خودش رو بکشه !! شاید این هم اشاره به این موضوع داره که خیلی از افراد که عمر و زندگیشون رو هدر می دهند و هیچ برنامه و هدفی برای دقایق زندگیشون ندارند در نهایت. به خودکشی و هدر دادن کامل زندگی می رسند .
اما خب فیل کانرز قرار نیست بمیره باید به این واقعیت برسه که نباید. زندگی رو هدر داد و خیلی خوب هم بهش می رسه . وقتی می بینه هیچ راهی نداره جز اینکه .قدر دقایق و لحظه لحظه های عمرش رو بدونه شروع می کنه به تغییر . شروع میکنه به یادگیری شروع می کنه به کمک کردن به همنوعانش. ، شروع می کنه به عشق ورزیدن ، شروع می کنه به محبت کردن و و و
مثلا لحظاتی را به یاد بیاورید که فیل به پیرمرد داستان ما کمک می کنه. یا جون اون پسر بچه را نجات می ده. یا عشق و علاقه اش را به همکارش نشون می ده یا یادگیری پیانورو آغاز می کنه و ووو
خلاصه بعد از اینکه بالاخره فیل متوجه می شه که باید از لحظه لحظه های زندگیش استفاده کنه و نباید اون هارو هدر بده روز بعد فرا می رسه و فیل در روز بعد از خواب بیدار میشه .
از یک نگاه دیگه هم می شه گفت که وقتی شما امروزت با دیروزت یکی باشه در اصل شما زندگی نکردی و تنها یک روز را چندین سال تکرار کردی و این همان معنای هدر دادن زندگی است که قاضی در فیلم پاپیون هم به اون اشاره کرد .
پس سعی کنید زندگی کنید با یک قانون بسیار ساده و آن اینکه :